نظریه های توسعه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

گروه اقتصاد، دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.

چکیده

بعداز جنگ جهانی دوم، به‌دلیل شکاف میان کشورهای توسعه‌یافته با سایر کشورها، مسأله توسعه اقتصادی بحث‌برانگیز شد. وجود دولت شوروی سابق مبتنی‌بر آموزه‌های مارکس و گسترش آن به کشورهای دیگر، و نیز منفعت‌های استقلال‌طلبانه در کشورهای درحال‌توسعه و توجه نظریه‌پردازان به این کشورها، سبب به‌وجود آمدن طیف وسیعی از نظریه‌های توسعه شد (سعیدی، ۱۳۸۶). برخی از اندیشمندان سعی کرده‌اند که تقسیم‌بندی برای این نظریه‌ها مطرح کنند که از آن میان می‌توان به تقسیم‌بندی دایانا هانت اشاره کرد. هانت نظریه‌های توسعه را در سه گروه ۱) الگوهای نظری سرمایه‌داری (کلاسیک) شامل الگوی نظری گسترش هسته‌های سرمایه‌داری (نظریه نوسازی) و الگوی نظری نئوکلاسیک؛ ۲) الگوهای میانی شامل الگوی نظری ساختارگرایان و الگوی نظری نیازهای اساسی؛ و ۳) الگوهای نظری مارکسیستی شامل الگوی نظری نئومارکسیسم، الگوی نظری وابستگی و الگوی نظری مائوئیسم، تقسیم می‌کند (Hunt, 1989). این تقسیم‌بندی، اگرچه راه‌گشا است، ولی نظریه‌های جدید را دربرنمی-گیرد. نظریه‌های توسعه به دلایل مختلف ازجمله میان‌رشته‌ای بودن دانش توسعه و تنوع ساختاری کشورها، درطول زمان بسیار گسترده‌تر شده است. این گستردگی باعث شده تقسیم‌بندی نظام‌یافته و مشخصی در این زمینه وجود نداشته باشد. به‌خصوص، اگر در بررسی نظریه‌های توسعه هم نگاه جامعه‌شناسی و هم اقتصادی مبنا قرار گیرد، تقسیم‌بندی دشوارتر خواهد بود. با توجه ‌به تمام این نکات، در این نگارش، به‌منظور داشتن نگاه جامع‌تر بین‌رشته‌ای و شمول نظریه‌های قدیم و جدید می‌توان نظریه‌های توسعه را در شش گروه طبقه‌بندی نمود: رویکرد پیشاکلاسیک، رویکرد کلاسیک، رویکرد نئوکلاسیک (نئولیبرالیسم)، رویکرد نئومارکسیسم، رویکرد ساختارگرایی و رویکرد نهادگرایی جدید، که درادامه به تشریح آن‌ها پرداخته می‌شود.

کلیدواژه‌ها