به باور شومپیتر در نظام سرمایه داری توسعه ریشه در گرایشهای گریزناپذیر نظام اقتصادی به گذر از تعادل دارد (Rosenberg, 1994). نیروی کارآفرینانه، عامل محرکه چنین گذری است و نوآوری کانون حیات بخش این نیروست، نوآوری در ساختن، پروراندن و توسعه کالاهای جدید، فرآیندهای جدید و راه های نو در بهرهگیری از مواد خام و بازارهای جدید (Schumpeter,1934). در آثار اولیه شومپیتر نقش کارآفرینی عمدتاً در هدایت فعالیت های سود محور در بخشهای خصوصی اقتصاد است (کتاب توسعه اقتصادی) اما شومپیتر در آثار جدیدترش مانند کتاب سرمایه داری، سوسیالیسم و دموکراسی، دامنه این بحث را به امور بزرگتر و عمومی تر می کشاند که در آنها فرآیندهای کارآفرینانه به مثابه منبع اصلی رشد اقتصادی معرفی میشوند. سه ایده اصلی زیربنای الگوی رشد شومپیتری است: الف) رشد در درجه اول تحت تأثیر نوآوریهای فناورانه (Technological Innovations) است. ب) نوآوری توسط کارآفرینانی تولید می شود که به دنبال سود انحصاری هستند. ج) فناوری های جدید فناوری های قدیمی را از بین می برد. مدل رشد شومپیتری (Aghion and Howitt, 1992, 1998) برخاسته از نظریه سازمان صنعتی مدرن است (Tirole, 1988). الگوی رشد شومپیتر بر نوآوری هایی متمرکز است که محصولات قبلی را منسوخ می کند و از این رو شامل نیرویی است که شومپیتر آنرا تخریب خلاق (Creative Destruction) می نامد. از دیدگاه آقیون (Aghion, 2008 ) الگوی شومپیتری دارای چارچوبی منظم ، یکپارچه و در عین حال عملیاتی برای تحلیل و توسعه سیاست های رشد اقتصادی است.